مقدمه:
"تراژدی و کُمِدی؛ بین اسرائیل و جهان عرب "عنوان مقاله ای است که 15 سال پیش دکتر عبدالوهاب المِسّیری نوشت. با توجه به تحولات که جهان عرب امروز با آن دست به گریبان است نظریه های این نویسنده و استاد برجسته دانشگاه مصری بعداز 15 سال از وفات او، بیشتر خود نمایی می کند و ما را به این باور نزدیک می کند که عمر رژیم اشغالگر رو به زوال است.
دکتر عبدالوهاب المِسّیری به عنوان یکی از برجسته ترین متخصصان تاریخ جنبش صهیونیسم، مسئله فلسطین، مطالعات فرهنگ و ادب، مدرنیته و فلسفه معاصر به شمار می رود. بیش از ده ها جلد کتاب، به زبان های عربی و انگلیسی، توسط این متفکر فقید عرب، غنا بخش کتابخانه های کشور مصر می باشد. کتاب های مرجع و دائره المعارفی که شاید برجسته ترین آنها «دایره المعارف یهودیان، یهودیت و صهیونیسم» است که تنظیم و گردآوری آن بیش از یک ربع قرن به طول انجامید و در رده ی مهم ترین دایره المعارف های عربی، قرن بیستم طبقه بندی شده است.
از آقای المسیری بیش از 30 مقاله در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در شبکه خبری «الجزیره نت» منتشر شده است که آخرین آنها مقاله ایست که همزمان با درگذشت وی ارسال گردید. او دو ماه قبل از مرگش میزبان برنامه "بدون مرز" بود که در آن برنامه اظهار داشت:" علیرغم عادی سازی روابط دولت های عربی با اسرائیل، اما، احاد مردم به طور ذاتی، از صهیونیسم، بیزار و متنفرند."
خلاصه مدیریتی:
- در مقالات ترجمه شده پیش رو آقای دکتر "عبدالوهاب المِسّیری"، مسئله بسیار مهمی را مطرح می کند و آن خود باوری به پایان پذیری عمر رژیم اشغالگر و غاصب فلسطین است که ریشه در فکر و اندیشه اکثریت مردم اسرائیل دارد. و نمونه بارز آن را مدت زمان اشغالگری فرانسوی ها در الجزایر را مثال می زند.
- همچنین به موضوع انتخاب سرزمینی ( فلسطین ) به عنوان جایگاه همیشگی برای سکنی اسرائیلی ها توسط غربی ها اشاره می کند و بیان می کند که به دلیل مقاومت مردم فلسطین، تاکنون نتوانسته اند در این خصوص نتیجه ای را حاصل نمایند.
- بحث برگزیده بودن قوم یهود و برتری آنان نسبت به دیگران ابناء بشر، موضوعی است که المِسّیری به آن پرداخت است.
- وی در خصوص تغییر نقشه خاورمیانه، استراتژی غرب در قبال جهان اسلام، که از اواسط قرن 19 کلید خورده است را، ناشی از ضرورت تقسیم کشورهای عربی و اسلامی به کشورهای مختلف قومی و مذهبی کوچک تر، به منظور کنترل آسان تر آنها می داند و اعتقاد دارد تجزیه کردن دولت های منطقه، کمکی است به روند عادی سازی روابط با دولت اسرائیل. زیرا، دولت شهرک نشین غاصب که در بدنه عرب؛ ریشه دوانیده و تبدیل به یک دولت رسمی در نگاه دیگر کشورها شده است از این ناهمگونی در میان کشورهای عربی در رنج است و خود را همچون عضوی در یک بدن می بیند که هیچ گونه سنخیتی با آن جسم ندارد.لذا در مقام آن بر آمده تا سطح روابط خود را با دیگر کشورهای منطقه عادی نماید.
نمایشی غم انگیز و خنده دار
المِسّیری در یکی از مقالات خود تحت عنوان «دولت صهیونیستی بین نمایشی غم انگیز و خنده دار» که برای اولین بار، پس از مرگ وی منتشر شد، می نویسد: «بر خلاف تصور بسیاری از مردم، این دل مشغولی و نگرانی از "پایان عمر دولت اسرائیل" عمیقا در میان مردم و مسئولین اسرائیل ریشه دارد و آنها در این خصوص حق دارند که نگران آینده خود باشند. زیرا، نباید فراموش کنیم که تمام کشورهای که در جهان تصوری اشغالگرانه داشتند و در فکر شهرک سازی بودند مانند دوران صلیبی ها - شهرک سازی فرانسه در الجزایر و دولت آپارتاید در آفریقای جنوبی، به امید، حضور همیشگی و ماندن در آن کشورها به چنین اقداماتی دست زدند. اما عمرشان به سر آمد و از بین رفتند.
وی در مقاله خود، برخی از جُوک های اسرائیلیها را که بیانگر دیدگاه حقیقی آنها از این واقعیت می باشد را مرورکرده و می گوید: «این دیدگاه، متفاوت از اظهارات صهیونیستها و تصویری است که رسانههای عربی و برخی تحقیقات دانشگاهی که محدود به مطالعه تورات و تلمود[1] بوده، می باشد. چرا که در حالت طنز ، به واقعیت شهرک سازی صهیونیست ها، به تمام تناقضات، دستاوردها و شکست های آن اشاره می کنند.
المسیری می گوید این لطیفه ها و جُوک ها با تمام محاسن و معایبش بیانگر ناگفته هایی است که به دلایل زیادی آشکار نمی شوند. این دلایل ممکن است ذهنی باشند، به این معنی که فرد نمی تواند صریح با آنها مقابله کند، یا اینکه دلایل عینی باشد، به این معنی که فرد می ترسد نظر خود را به طور آشکارا بیان نماید.
وی برخی از این طنزها را که در این باره ساخته شده از روزنامههای اسرائیلی جمعآوری کرده و میگوید: «غرب به آنان وعده داد تا آنها را در صهیون، فلسطین و سرزمین عسل و روغن (همانطور که در تورات به آن اشاره شده) ساکن کند.اما غربی ها متوجه شدند که فلسطین، مملو از جمعیتی است که از نظر کمی و کیفی در حال افزایش است و با قدرت تمام در برابر آنها مقاومت خواهند کرد.
در واقع غرب می خواست با اسکان یهودیان در آن منطقه که دارای اهمیت استراتژیک بالایی بود هم از شر اسرائیلی ها خلاص گردد و هم اینکه بتوانند از منافع خود در آن منطقه محافظت نماید ولی به درهای بسته برخورد کردند.زیرا، از ابتدای سال 1882 میلادی که شروع شهرک سازی ها بوده، تا سال 2007، افق روشنی برای پایان درگیری دیده نشده و چالش آنها با فلسطینی ها و اعراب همچنان ادامه داشته است.
آقای المسیری در مقاله دیگری با عنوان «دیدگاه صهیونیستی به تاریخ» فلسفه "کل گرایی" (یکی شدن) را توضیح می دهد که در آن خداوند در همه مخلوقات خود یا در یکی از آنها ساکن است و با آنها یکی می شود تا یک ذات واحد گردند. او می گوید: بینش یهودیان به تاریخ، بینشی جهان شمول است، به این معنی که برخی از خاخام ها تصور می کردند که خدا در قوم یهود ساکن شده و بدین سان "یهود" تبدیل به قومی برگزیده شده است که همه اعمالشان - چه خوب و چه بد - اعمال مقدس بشمار می آید و تاریخ آن به تاریخ مقدس تبدیل شده است.
«تاریخ زمان» تنها از هرج و مرج ها و ظهور و سقوط حکومت ها صحبت می کند در حالی که «تاریخ مقدس» یک تاریخ آرمانی است که در آن مومن و کافر به سزای اعمالشان رسیدگی می شود. در مقابل، برخی صهیونیست ها معتقدند که خداوند در زمان، حضور داشته از این رو تاریخ گذارا بشر در حوزه هدایت و ضلالت – با تاریخ مقدس آمیخته شده است. که از طریق آن اراده خداوند در تمام ابعاد بزرگ و کوچک آن آشکار می شود.
بنابراین، متوجه میشویم که صهیونیستها بر این باورند که داستانهای ذکر شده در عهد عتیق (تاریخ الملوک والأسباط) همان تاریخی مقدس و در عین حال تاریخ زمانی است.
آقای مسیری در مقاله « خاورمیانه جدید از نگاه آمریکایی - صیهونیستی »، می نویسد: با اطمینان می توان گفت که استراتژی غرب در قبال جهان اسلام از اواسط قرن 19 ناشی از ضرورت تقسیم کشورهای عربی و اسلامی به کشورهای مختلف قومی و مذهبی کوچک تر، به منظور کنترل آسان تر آنها بوده است. و این تصور از خاورمیانه ناشی از این نگاه است که تاریخ این منطقه به طور کامل تمام شده است و مردم عرب صرفاً ابزاری در دست حاکمان خود می باشند که کورکورانه تسلیم اوامر ایالات متحده هستند. وی در ادامه می افزاید: « دولت شهرک نشین غاصب که در بدنه عرب؛ ریشه دوانیده و تبدیل به یک دولت رسمی در نگاه دیگر کشورها شده است. درحقیقت، با تجزیه کردن دولت های منطقه، کمک به روند عادی سازی روابط خود با دیگر کشورها را در سر می پرواند. زیرا، از این ناهمگونی در میان کشورهای عربی در رنج است و خود را همچون عضوی در یک بدن می بیند که هیچ گونه سنخیتی با آن جسم ندارد.
المسیری معتقد است که این دیدگاه زیربنای دیدگاهی است که شرق عربی[2] را صرفاً یک منطقه بدون تاریخ، تمدن و هویت میداند که در آن گروههای مذهبی و قومی غیرمرتبط با یکدیگر زندگی میکنند که نه تاریخ دارد و نه عزت و بر اساس این بینش، فرد عربی یک موجود مادی و اقتصادی است که تنها با انگیزه های اقتصادی و مادی می تواند آن را هدایت کرد.
منبع:
تهیه و ترجمه:
غلامحسین حسینی درقه
آبان ماه 1402
نظر شما